Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-27@22:43:14 GMT

خودمان را جای آشوبگران جا زدیم! +عکس و فیلم

تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۵۵۸۹۰

خودمان را جای آشوبگران جا زدیم! +عکس و فیلم

‍‍‍‍‍‍

«بی رحم بودند، مثل داعشی‌ها! انگار یکی در گوششان خوانده بود بروید و بزنید و نابود کنید. در چشم بر هم زدنی شهرقدس را به آتش کشیدند و با بی رحمی جلوی خاموش کردن آتش را هم می گرفتند.»

به گزارش مشرق، یک هفته از اغتشاشات بنزینی می گذرد و آرامش به همه شهرها برگشته است، اما بلایی که اغتشاش گران بر سر جان و مال مردم بی گناه آوردند طوماری ست که تمامی ندارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قساوت و بی رحمی آشوبگران در هیچ یک از رسانه های آن ور آبی انعکاس داده نمی شود، در عوض این روزها متوسل به همان تاکتیک کهنه مظلوم سازی اشرار شده‌اند تا اقدامات تدافعی پلیس در مقابل حملات وحشیانه آنها را ،کشتار مردم بی گناه نشان دهند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

دانلود

 اما حرف های قربانیان اغتشاشات، این تاکتیک کهنه را نقش بر آب می کند. آتش نشانان شهر قدس، از جمله کسانی هستند که قساوت اشرار را با همه وجود لمس کردند، آنقدر که در توصیف بی رحمی آشوبگران در این شهر کوچک می گویند: «مثل داعشی ها بودند!» آنها روایت های عجیبی از اتفاقات این شهر دارند.

«رضا کاظمی»؛ یکی از همین آتش نشانان است که برای حفظ جان و مال مردم، جانش را بی دریغ کف دستش گذاشت و این روزها در بستر بیماری است. سراغش می رویم برای پرسیدن حال و احوالش و بازخوانی ساعت های پر از اضطراب در شهر قدس. دست و پایش شکسته و صورتش آسیب دیده است. این دست و پای شکسته و صورت سوخته، هم نشان قهرمانی اش است و هم نشان بی رحمی آشوبگران. این را وقتی می فهمیم که شنونده روایت هایش می شویم، «مرتضی زرین» هم از شجاعت آتش نشانان شهر قدس می گوید وقتی با یک ترفند، سه ماشین آتش نشانی را از چنگ آشوبگران بیرون آوردند.

داعشی ها و تازه عروس جوان

«بی رحم بودند، مثل داعشی ها!» این اولین جمله ای است که «رضا کاظمی» در توصیف آشوبگران می گوید، انگار فقط با این توصیف است که می تواند اوج قساوتشان را نشان دهد. ادامه می دهد: «انگار یکی در گوششان خوانده بود بروید و بزنید و نابود کنید. طوری که تصور می کردی یک مشق دیکته شده را می نویسند، بدون هیچ احساس و وجدانی. اغتشاش گران در شهرقدس سنگ تمام گذاشتند، به درمانگاهی که در آن بیمار بود هم رحم نکردند و آن را آتش زدند. در چشم بر هم زدنی تمام شهر را به آتش کشیدند و بدتر از همه آنکه با بی رحمی جلوی خاموش کردن آتش را هم می گرفتند. ما مانده بودیم آتش کجا را خاموش کنیم. اولویت را به اطفای حریق ساختمان های در حال سوختن مسکونی دادیم، چون همه بانک ها تخلیه شده بود. ناچار بودیم اول جان آدم ها را نجات دهیم. طبقه فوقانی یکی از بانک ها منزل مسکونی بود. اعزام شدیم برای خاموش کردن آتش، اغتشاش گران به ماشین حمله کردند، مسلح بودند. با چاقو و قمه ما را پایین آوردند، دو نفر بودیم و بدون هیچ سلاحی، راه را بر هر مقاومتی بستند. ماشین را برداشتند و به سرعت دور شدند. با بیسیم  به مرکز خبر دادیم که ماشین دیگری را به محل آتش سوزی اعزام کند. در شلوغی خیابان های شهر قدس تا ماشین بعدی به نشانی مورد نظر برسد، همه وسایل خانه این زن و شوهر که تازه عروس و داماد بودند و دو هفته از ازدواجشان گذشته بود، خاکستر شده بود. دو هفته از ازدواج این زوج می گذشت. این زن و شوهر تا لحظه آخر در خانه مانده بودند تا مانع آتش گرفتن وسایل خانه نوعروس شوند اما  گویا زور آتش بیشتر بود. من و همکارم خودمان را به خانه رساندیم، خیلی دیر شده بود. زن جوان در سرما کف خیابان نشسته بود و های های گریه می کرد. چند روز از این اتفاقات می گذرد اما هنوز صدای گریه های تازه عروس جوان در گوشم می پیچد.»

نجات معجزه‌آسای جا ن۳ نفر

این روزها «رضا کاظمی» در بستر بیماری است، دست و پایش شکسته و صورتش هم هنوز می سوزد، درد دارد اما حالش از همیشه خوش تر است و می گوید این درد را به جان می خرم، چون جان ۳ نفر را نجات دادم.  از او می خواهیم ماجرای شب حادثه را بازخوانی کند؛ «آشوبگران، دو بانک و یک داروخانه و سه مغازه را که در طبقه زیرین یک ساختمان اداری و تجاری بود آتش زدند. به دلیل کامبوزیت بودن نمای ساختمان،آتش به سرعت به طبقات بالا سرایت کرده بود. دو ماشین آتش نشانی به محل اعزام شدند. قرار شد من در ایستگاه بمانم. این ساختمان نزدیک ایستگاه آتش نشانی است. چند دقیقه ای که از اعزام بچه ها گذشت، به بیرون ایستگاه رفتم و دیدم علاوه بر بانک و مغازه ها همه ساختمان کوه نور در آتش می سوزد، انگار یکی در گوشم خواند که به ساختمان بروم، با اینکه قرار بود درایستگاه بمانم.»

نماندنش در ایستگاه را یک معجزه می داند. روایت آن شب را که ادامه می دهد، می فهمیم چرا می گوید معجزه؛ «خودم را به ساختمان رساندم. سر و صدا زیاد بود و بچه ها در حال خاموش کردن آتش بودند. ساختمان، اداری و تجاری بود و گفته بودند تخلیه شده و هیچ کس در آن نیست. در میان صدای همهمه، یک صدایی به گوشم رسید. انگار یکی فریاد می زد و کمک می خواست. گوشم را تیز کردم. متوجه شدم صدا از داخل ساختمان است. حجم دود و آتش آنقدر زیاد بود که از در اصلی ساختمان نمی توانستم وارد شوم.  ساختمان را دور زدم، در حیاط بسته بود. دو سه نفر آنجا بودند. قلاب گرفتند و از در حیاط بالا رفتم. بالای در برای امنیت ساختمان نرده گذاشته بودند، از نرده ها بالا رفتم و داخل حیاط پریدم. همان لحظه درد در دست و پایم پیچید، اما وقت ایستادن نبود. داخل ساختمان رفتم، فقط دود بود و سیاهی و نمی شد راه بروی. صداها نزدیک تر شد، صدای فریاد چند نفر با هم می آمد. با استفاده از چراغ قوه از راهرو به طبقه اول رفتم، سه نفر در میان دود و آتش گرفتار شده و نمی توانستند از ساختمان بیرون بیایند. آتش هر لحظه بیشتر می شد. پیدایشان کردم، درد پا و دستم هم هر لحظه بیشتر می شد، صورتم هم سوخته و سوزش آن امانم را بریده بود اما در آن لحظه جان آن سه نفر و نجاتشان از مهلکه از همه چیز مهم تر بود. به حیاط رفتیم، در باز نمی شد. قفلش کرده بودند، با استفاده از نردبان آن سه نفر را نجات دادم، هر سه از ساختمان بیرون رفتند و خودم هم با هر سختی که بود از مهلکه دود و آتش بیرون آمدم و نفس راحت کشیدم.»

اگر می فهمیدند آتش نشانم کتکم می زدند

به این قسمت روایت آن شب که می رسد مکث می کند، نفسی چاق می کند، دوباره ادامه می دهد: «دوستان آتش نشانم جلوی در ورودی ساختمان در حال اطفای حریق بودند و کسی اصلا متوجه حضور من در پشت ساختمان نبود. همه آن ساختمان ۵ طبقه که شامل ۲۰ واحد تجاری و چند بانک و مغازه بود در آتش سوخت. درد پا و دستم آنقدر شدید شد که دیگر نمی توانستم قدم از قدم بردارم و همان جا کف خیابان نشستم. آشوبگران هر کس را با لباس آتش نشانی می دیدند بی برو برگرد زیر بار کتک می گرفتند،  اینها اصلا رحم نداشتند. من هم که تنها بودم و از شدت درد کف خیابان افتاده بودم، انقدر حالم از نجات دادن آن سه نفر خوش بود که دیگر بقیه اش مهم نبود. در همین حال و احوال بودم که یک زن و شوهر  متوجه شدند آسیب دیدم و آتش نشان هستم،کمکم کردند و مرا سوار ماشینشان کردند. از شدت درد دست و پا  و سوزش صورت به خودم می پیچیدم، مانده بودند مرا کجا ببرند. شهرقدس که بیمارستان ندارد، اشرار هیچ مرکز درمانی سالمی باقی نگذاشته بودند. آن لحظه، زن و شوهر، امن ترین جا را ساختمان سپاه شهر قدس دیدند. رسیدن به آنجا هم مکافاتی داشت . خرابکاران همه مسیرها را با آتش زدن ماشین ها وسط خیابان مسدود کرده بودند. بالاخره با هر داستانی که بود به ساختمان ناحیه سپاه رفتیم. زن و شوهر جوان مرا تحویل نگهبانان دادند. چند ساعت در ساختمان سپاه بودم و از درد به خودم می پیچیدم.  بچه ها به زحمت مرا به بیمارستان رساندند.»

از مظلوم نمایی آن ورآبی ها خنده مان می گیرد

 یکی دو روزی میهمان بیمارستان بود و حالا هم میهمان خانه. نمی تواند راه برود و قدرت انجام فعالیت روزمره را ندارد، اما می گوید: «این توفیق اجباری برای استراحت، فرصتی داده تا بیشتر به اتفاقاتی که  جماعت آشوبگر در شهر قدس، در یک نصفه روز رقم زدند فکر کنم. ما که در دل حادثه بودیم و به چشممان دیدیم اغتشاش گران چه به روز مردم و مال و اموالشان آوردند، از این مظلوم نمایی که شبکه های آن ور آبی برای اغتشاش گران راه انداخته اند خنده مان می گیرد.»

نقشه آتش نشانان برای اغتشاش گران

دامنه اتفاقات و آشوبگری ها در شهرقدس به قدری زیاد است که باید ساعت ها پای حرف های هر یک از آتش نشانانی که وسط مهلکه بودند بنشینی. « مرتضی زرین» هم روایت شنیدنی از شجاعت آتش نشانان و وحشی گری اغتشاش گران دارد. او می گوید کار به جایی رسید که مجبور شدیم خودمان را جای آشوبگران جا بزنیم.

زرین از نقشه سه نفره آتش نشانان می گوید؛ «اغتشاش گران در شهرقدس نه تنها به ماشین های آتش نشانی حمله می کردند بلکه ماشین را به ضرب اسلحه گرم و سرد از ما می گرفتند تا نتوانیم آتش را خاموش کنیم. ما هنوز مات و مبهوت اولین ماشینی که از دستمان در آوردند بودیم که همکارانمان خبر دادند آشوبگران دو ماشین دیگر را هم گرفته اند. در شرایطی که شهرقدس در آتش می سوخت وجود هر یک از این ماشین ها حیاتی بود.

 باید کاری می کردیم. سه نفر از همکارها قرار گذاشتیم لباس شخصی تنمان کنیم و به محل تجمع خرابکاران برویم. قرار شد در نقش اغتشاش گران ظاهر شویم و با این ترفند، ماشین های آتش نشانی را از آنها بگیریم. نقشه خطرناکی بود اگر متوجه می شدند که آتش نشان هستیم کارمان ساخته بود.

 اما شهر در آتش می سوخت. در کمتر از چند ساعت ۵۰ نقطه از قلعه حسن خان را آتش زده بودند. به محل  تجمع اغتشاش گران در خیابان ۴۵ متری رفتیم. این افراد آنقدر احمق بودند که فکر می کردند قوطی هایی که در زیر ماشین آتش نشانی قرار گرفته گازوییل است. آنها را روی ماشین ها ریخته بودند تا راحت تر بتوانند آتششان بزنند، اما رو دست خورده بودند، هر چقدر بنزین می ریختند ماشین ها آتش نمی گرفت، چون این قوطی ها کف مخصوص آتش نشانی بود و ریخته شدن آن روی ماشین ها باعث شده بود آتش نگیرند. از این فرصت استفاده کردیم و گفتیم ما بلدیم چطور ماشین آتش نشانی را آتش بزنیم، در ملارد هم چند ماشین را آتش زده ایم. خلاصه طوری وانمود کردیم که خرابکایم. اراذل هم باورشان شد، در چشم بر هم زدنی سوار ماشین ها شدیم و از آن منطقه بیرون رفتیم. آشوبگران همه وسایل ماشین ها را غارت کرده بودند. برآوردی که کردیم حدود ۳۰۰ میلیون به تجهیزات آتش نشانی شهر قدس آسیب زدند.»

منبع: فارس

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار سکه و ارز تحولات عراق تحولات لبنان سهمیه بندی بنزین اغتشاش آشوبگران آتش نشانی داعش شهر قدس اخبار حوادث

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۵۵۸۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تو زیبایی

  ازایراد گرفتن به بینی‌مان که امضای اکثر ما ایرانی‌‌هاست آغاز می‌کنیم تا به کوچک بودن لب و جوش‌های وقت و بی‌وقت‌مان می‌رسیم، بعد تصاویر فلان سلبریتی یا فلان مدل مشهور زارا در ذهن‌مان نقش می‌بندد و آنجاست که سرخورده و مأیوس از خلقت‌مان پروژه عظیم زیبا شدن را شروع می‌کنیم. راستش را بخواهید آغاز قصه بسیاری از افرادی که تا حد مرگ زیر تیغ رفتند هم از همین جاها آغاز می‌شود. پس باید حواس‌مان را جمع کنیم حالا که در دیوارهای مدرنیته و زیر بمباران رسانه و علم پیشرفته زندگی می‌کنیم یک وقت کارمان به جایی نرسد که حتی خودمان را نشناسیم یا احساس غالب‌مان به خودمان انزجار و تنفر باشد. 

۱- تو زیبایی چون منحصر به فردی
تا حالا به این فکر کرده‌‌اید که از هرکدام ما در کل عالم هستی و بین میلیاردها انسان زنده و مرده فقط یک نسخه وجود دارد؟ چهره ما مثل اثر انگشت‌مان می‌ماند و وجه تمایز ظاهری ما با باقی آدم‌ها همین است و همین تفاوت است که خیابان‌ها و شهرها را زیبا می‌کند. اگر همه ما شبیه هم بودیم و هیچ تفاوتی نداشتیم زندگی چقدر خسته‌کننده و تکراری می‌شد اما الان از صبح تا شب در مترو، خیابان، مدرسه و دانشگاه ما شاهد شکل‌ها، رنگ‌ها و اندازه‌های متفاوتی از آدم‌ها هستیم و اگر به چشم‌مان عینک زیبایی بین زده باشیم در هر کدام می‌توانیم قشنگی منحصر به فردی را جست‌وجو کنیم، در دختری رگه‌های آبی چشم‌هایش، در زنی لبخند شیرین و گرمش، در پسری موهای فرفری و درهمش و... پس ما زیباییم چون منحصر به فردیم. 

۲- تو زیبایی چون با اعتماد به نفسی
حقیقتا اعتماد به نفس مستقیم بر تصویر ما و بر ذهن دیگران تأثیر می‌گذارد. فردی که دائم از خودش بدگویی می‌کند، خودش را آن‌طور که باید قبول نداشته باشد و نپذیرفته باشد در برابر تعاریف دیگران امتناع کند و منکر زیبایی‌هایش باشد تصویر خوبی از خود برای بقیه به جا نمی‌گذارد اما از آن طرف اگر واقعا خود را باور داشته باشید و نقص‌ها و زیبایی‌های‌تان را پذیرفته باشید همیشه احساسی خوشایند برای دیگران از خودتان بر جای می‌گذارید. اگر در خاطرات‌تان هم بگردید به‌کرات انسان‌های زیبایی می‌بینید که به دلیل این‌که به خودشان اعتماد نداشتند، تصویر زیبایی در ذهن شما ندارند. پس اعتمادبه‌نفس‌تان را با پذیرش خودتان بالا ببرید تا هم زیبایی‌های‌تان را بیشتر ببینید و هم جهان را. 

۳- تو زیبایی، چون واقعی هستی
بعید می‌دانم فردی باشد که این روزها با گشتن در فضای مجازی و دیدن عکس‌های بی‌نقص بلاگرها و مدل‌ها خودش را با آنها مقایسه نکرده باشد اما به‌نظر شما چند درصد این عکس‌ها آنچه واقعا هست را به نمایش می‌گذارد. اینفلوئنسری در مصاحبه‌ای می‌گفت ما دائم تحت رژیم‌های سخت پزشکان حاذقیم و مربی‌های رژیم داریم. مرتب ورزش می‌کنیم. بهترین آرایشگرها، مو و صورت‌مان را آرایش می‌کنند. بهترین عکاس‌ها از بهترین زاویه‌ها عکس برمی‌دارند. بهترین ادیتور‌ها عکس‌ها را فتوشاپ می‌کنند. حالا ما آدم‌های معمولی‌ که هر از گاهی به جای شام میوه می‌خوریم و برای آرا و ویرا کردن به آرایشگاه زری خانم می‌رویم، خودمان را با آنها مقایسه می‌کنیم.بیایید از این قیاس کردن دست برداریم و خودمان را با گودی زیرچشم‌ها و جای جوش‌های‌مان دوست داشته باشیم.

۴- تو زیبایی چون خالقت زیباست
خداوند در قرآن آیه‌ای دارد که می‌فرماید«وا... یحب جمال». یعنی آهای بنده خوبم من زیبایی هارا دوست دارم و تو را زیبا آفریدم. وقتی در این آیه غرق شویم و به لطافت خداوند فکر کنیم واقعا به این نمی‌رسیم خالقی که زیبایی دوست دارد پس چطور می‌تواند مخلوقی زشت و کریه بیافریند؟همه ما زیباییم، فقط باید درک کنیم زیبایی حقیقی آن‌چیزی است که در قلب‌ها و دل‌های‌مان می‌گذرد و چهره ما فقط ماسکی است که در این جهان از آن استفاده می‌کنیم، حالا این‌که گاهی به خاطر بلوغ تغییر کند، جوش بزند، دماغش قوز شرقی داشته باشد، چه فرقی می‌کند؟ نه این‌که به خودمان اهمیت ندهیم و نرسیم‌؛ قطعا باید مراقب خود و جسم‌مان باشیم و به آن برسیم اما اهمیت بیش از حد به ظواهر، ما را در همان سطح نگه می‌دارد و هیچ‌گاه اجازه این‌که تجربه‌های عمیق‌تر داشته باشیم را به ما نمی‌دهد. پس بکوشیم بیشتر روح‌مان را زیبا و صاف و شفاف کنیم، چون زیبایی حقیقی چیزی فراتر از پوست شفاف و چشم رنگی و بینی نوک بالاست. 

۵- تو زیبایی چون مراقب خودتی
کارهایی را انجام بدهید که بعد آن احساس خوبی به خودتان داشته باشید. مثلا ورزش کردن با بدن ما این کار را می‌کند پس فعالیت بدنی را ولو ۱۰دقیقه در برنامه خود بگنجانید. مدیتیشن کردن یا به خود رسیدن‌های معقول مثل این‌که روتین پوستی مرتبی داشته باشید یا مدل موی‌تان را گاهی مرتب کنید، باعث می‌شود خودتان را بیشتر دوست داشته باشید. به‌خصوص برای دخترها که این اصطلاحا قرتی بازی‌ها در وجودمان است اما باید حواس‌مان را جمع کنیم که این به خود رسیدن‌ها افراطی نشود و طوری نباشد که طبیعی بودن و بکر بودن‌مان را از ما بگیرد. یادتان که نرفته؟ ما با تفاوت‌های‌مان زیباییم!

۶- تو زیبایی چون عروسک خیمه شب بازی نیستی
دنیای مد و فشن مثل چرخ و فلک دائم در حال تغییر است و هر روز یک ترند جدید، استایل جدید و  مدل جدیدی را به بازار می‌آورد و هدفش بیشتر از زیبایی، پول و تجارت و فروش است، مثلا اگر شما یک کلاه خاص تولید کنید و به اصحاب رسانه بدهید تا جلوی شات‌های دوربین از آن استفاده کنند، تبریک می‌گویم شما مد‌سازی کردید و از فردای آن روز احتمالا این گزینه از برند و مغازه‌‌تان پر فروش می‌شود و سود کرده‌‌اید. پس دنیای مد و فشن و رسانه صرفا به فکر زیباتر شدن ما نیست بلکه به فکر جیب خودش است و ما اگر بخواهیم تابع دنیای مد باشیم هر روز باید در کلینیک‌ها و مغازه‌ها باشیم تا یک روز هیکل‌مان را ساعت شنی کنیم و یک روز اسکینی، یک روز لباس راه راه بخریم و یک روز لباس پلنگی. پس بیایید عروسک خیمه شب بازی سرمایه گذاران نباشیم و از آنچه داریم، لذت ببریم. 

دیگر خبرها

  • کلوپ: در رختکن با صلاح حرف زدیم، مشکل حل شد!
  • آتش‌سوزی در ساختمان اقامتی در خیابان ولیعصر
  • آتش‌سوزی در ساختمان اقامتی در خیابان ولی‌عصر(عج)
  • حریق گالن‌های قیر در پشت بام یک ساختمان در حال ساخت  
  • کلوپ: در رختکن با صلاح حرف زدیم، مشکل حل شد!‏
  • مهار آتش سوزی در ساختمان تجاری
  • پاسخ ایران نسبت به رژیم صهیونیستی تنبیهی بود، زدند و ما محکم زدیم
  • درخواست «افزایش اختیارات آتش‌نشانی در برابر ساختمان‌های ناایمن» به مجلس می‌رود
  • میرزازاد: فصل تلخی را پشت سر می‌گذاریم
  • تو زیبایی